سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نه بخدایى که از قدرت او درمانده شبى سیاه به سر بردیم که روزى سپیدى را در پى خواهد داشت ، چنین و چنان نبوده است . [نهج البلاغه]
سید رضا موسوی - انجمن علمی معماری آموزشکده سما بیرجند
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار

  • هنری سیریانی، شکست ساختار و آغاز بنیادین                  معمار و  معماری

    لیلی منظوری

    هنری سیریانی «Henri Ciriani» معمار معروف فرانسوی پرویی تبار در سال 1936 میلادی چشم به جهان گشود. وی تحصیلات متوسطه خود را در شهر پرو گذرانده و در سال 1960 از رشته معماری فارغ التحصیل شد. اولین تجارب حرفه ای وی از سال های 1960 تا 1964 با بازسازی و توسعه خانه های تک واحدی آغاز شد که بیشتر تحت تاثیر گرایشات کلاسیکی از جنبش مدرن بود. سیریانی در سال 1964 با یک بورس آموزشی به پاریس رفت و تا آخر عمر در آنجا زندگی کرد.

    10 سال اول بودنش در پاریس در همکاری با دفاتر مختلف و پرداختن به مسابقات و رقابت های معماری خلاصه می شود سیریانی در این دوران سعی می کند که مفاهیم زیباشناختی مدل پاپ را از روند کلاسیک جنبش مدرن آزاد سازد که فرودگاه لوکزامبورگ و ساختمان شهرداری آمستردام در سال 1967 از آن نمونه اند. وی در سال 1976 دفتر شخصی خویش را افتتاح می کند. در سال 1971-1972 با همکاری شرکت «AUA» در رقابت بزرگی برای طراحی 7000 واحد مسکونی در منطقه ای در حوالی شهر «Evry» شرکت کردند. پروژه مورد نظر در قالب برج هایی در 20 طبقه، با سازه ای سنگین و متصل به هم و رمپ های بزرگی در طول سایت طراحی شد. ایده مهمی که سیریانی در این ساختمان ها به کار برده بود استفاده از تراس های پله پله ای بودند که سراسر نما را می پوشاندند. از دیگر پروژه های دفتر وی می توان به مجتمع مسکونی در «Noisy» به سال 81-80 و دیگری در «Saint Denis» به سال 1982 و مهد کودکی در «Torcy» که در سال 1989 ساخته شد، اشاره کرد.
    سیریانی معماری تجسمی را بیان می کند، فضاهای هندسی که خودشان را از حکم روند مدرن کلاسیکال آزاد می کنند و اینها در عرف عمومی گسترش بیشتری پیدا کردند.

    سیریانی پیش از این، به عنوان یک معمار جوان در پرو مشغول به کار شد و در ارزیابی جامع در مورد ساختار شهر در حرفه خود مشهور شد.
    سیریانی هنوزبرای مدت زیادی به دنبال یک ساختار مناسب می گردد، به منظور اینکه به شهر یک شخصیت دوباره بدهد و بالاخره با توجه به ساختار شهری، به سازه های مستحکم تمایل پیدا کرد. این افکار اولیه در سال 1975- 1980 درمجتمع مسکونیNoisy 2 in Marne la Vallée به مرحله عمل رسانده شده است؛ مانیفیستی کمونیسم از یک شیوه ساختمان سازی، که متقابلا رابطه ای با تیپولوژی عرفی ندارد، ولی در استمرار نهضت مدرن بوده و فضاهای باز را بیشتر ترجیح می دهد.
    سیریانی خواهان حفظ شرایط توسعه یافته در ساختار اجتماعی شهر می باشد و بنای یادمانی Monumentalisierung را به منظور ارائه ثبات، استحکام و پویایی به محوطه مجتمع های مسکونی جدید در نظر گرفته است. وی می خواهد ساختار را بشکند و زندگی را به طور بنیادی آغاز کند. سیریانی تلاش هایش را در تاثیرات جزیی متمرکز نمی کند و با دیدی همه جانبه به مسائل و ویژگی های یک پروژه می نگرد.
    مجتمع مسکونی Chevaleret Rue du
    قرار گیری ایستگاه راه آهن قدیمی پاریس در قسمت شرقی شهر، جائیکه کارخانجات و کارگاه های صنعتی در دو طرف رودخانه «سن» قرار گرفته اند، سال ها مانع بزرگی در جهت توسعه شهر پاریس بوده است. با بررسی طرح تفضیلی تهیه شده برای قسمت شرقی شهر، طراحی بلوک های مشخصی از آن منطقه را با برگزاری مسابقاتی به معماران واگذار کردند. پروژه مورد نظر از اوایل سال 1980 به اجرا در آمده و تصمیم بر این بود که با اتمام پروژه، 900000 واحد مسکونی و اداری و 300000 متر مربع فضاهای تجاری، خدماتی به بهره برداری برسد.


    هنری سیریانی از جمله معمارانی بود که طراحی یک مجتمع مسکونی را در محله «Chevaleret Rue du» بر عهده گرفت. مجتمع مذکور شامل 46 واحد مسکونی در 9 طبقه، 2 طبقه پارکینگ در زیرزمین و یک حیاط در پشت مجموعه است که مابین سال های 1987 تا 1991 ساخته شده است. پروژه های دیگری نیز که در مجاورت با مجتمع مسکونی سیریانی ساخته می شدند، بر کیفیت فضایی آن منطقه شهری که بیشتر حال و هوای صنعتی داشت تاثیر گذاشته و بر ارزش منطقه ای آن افزود.
    شکل خاص سایت و کنج حاصل از تقاطع دو خیابان «Chevaleret Rue du» و «Rue Charot»، با چرخش هایی که در حجم بنا ایجاد شده است سه نمای بسیار خوب شهری را برای بنا ایجاد می کند. ردیف مغازه ها درطبقه همکف به صورت پایه برجسته ای در نما، برای واحدهای مسکونی طبقات بالا عمل می کند. سطح نما با شبکه ای از مدول های مربعی تشکیل شده است. پهنای هر کدام از این مدول ها 5.6 متر و با ارتفاع دو طبقه با بالکن های بیرون زده در طبقات 1، 3 و 5 معرفی از ساختار دوبلکس پلان های مجموعه هستند. از طبقه 7 به بعد شاهد عقب نشینی در نما هستیم که حیاط های نسبتا وسیعی برای استفاده ساکنین در پشت بام بنا ایجاد می کند. استفاده از پانل های آلومینیومی و دو رنگ زرد و قرمز در صفحات کناری پنجره های عمودی تنوع خاصی را از لحاظ بصری در کنار سنگ و سرزامیک استفاده شده در نما ایجاد کرده و کشیدگی بنا را در دو جهت افقی، با تاکید بر سطوح عمودی به تعادل می رساند.
    ورودی اصلی از سمت خیابان بوده و به لابی مشترکی در مرکز که مجموعه را به دوبلوک مجزا تقسیم می کند منتهی می شود. هر کدام از بلوک ها دارای آسانسور و راه پله مجزایی هستند و یک راه پله فرار نیز در نمای پشتی برای مواقع ضروری در نظر گرفته شده است. سیریانی در این پروژه ایده خاصی را برای چیدمان واحد های مسکونی و راهروهای ارتباطی مطرح کرده است؛ به طوریکه راهروهای دو بلوک مورد نظر در یک امتداد نبوده و طراحی واحدها به صورت دوبلکس، موجب شده است که راهروهای ارتباطی در هر بلوک به صورت یک در میان در طبقات تکرار شوند. به عنوان مثال، در طبقه اول راهروی ارتباطی ما را به واحدها هدایت کرده و دسترسی ما به طبقه بالا از طریق پله های موجود در فضای نشیمن هر کدام از واحد ها انجام می گیرد؛ در نتیجه در طبقه بالا نیازی به راهرو نیست. چنین ساختاری علاوه بر ایجاد نورگیری کافی برای قسمت های مختلف پلان که امروزه یکی از مشکلات مهم در واحد های آپارتمانی به شمار می رود، با صرفه جویی کردن در دسترسی های افقی، بر زیربنای مفید بنا می افزاید. در تقسیم بندی داخل پلان، آشپزخانه نزدیک ورودی واقع شده و اتاق خواب ها و حمام در طبقه بالا قرار دارند که دو اتاق خواب رو به محوطه و اتاق خواب سوم با بالکنی کوچک، رو به خیابان طراحی شده است. وجود نیم طبقه بالا، علاوه بر تنوع فضایی در مقطع، بر میزان نورگیری فضای نشیمن نیز می افزاید.



    سید رضا موسوی ::: پنج شنبه 85/9/16::: ساعت 10:3 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    هویت تاریخی در معماری

    :: کمال یوسف پور

    در دوره معاصر، به ویژه در دو دهه اخیر، بحث درباره هویت معماری ایران اغلب با موضوع نسبت با تاریخ همراه شده و از نگاه آنان که در جست وجوی معماری باهویت هستند، پرسش از معماری مطلوب معمولا توجه به تاریخ و مباحثه پیرامون ضرورت و نحوه التفات به معماری گذشته را در پی داشته است. از این رو بارها و بارها معماری گذشته ایران و ویژگی های آن توسط صاحبنظران مختلف مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته و بر لزوم توجه به آن در معماری دوره معاصر تاکید شده است. اما آیا اصولا هویت در معماری امروز صرفا باید با دیدی تاریخی و در رابطه با سنت مطرح و ایجاد شود؟

    تجربه نشان داده است هویت معماری نمی تواند از طریق تقلید صرف معماری گذشته و بازنمایی عناصر آن متحقق شود که نتیجه چنین امری چیزی جز افول معماری، هنر و فرهنگ نخواهد بود، چرا که می توان در طراحی معماری، با موضوع به شیوه سنتی برخورد کرد و باز هم احراز هویت نکرد، برعکس می توان در عین نوآوری احراز هویت کرد. به طور قطع می توان گفت تکرار معماری گذشته ارمغانی برای هویت معماری معاصر ایران در پی نخواهد داشت که اگر می داشت، با توجه به کثرت رویکردهای تاریخ گرایانه در معماری معاصر، بایستی دیگر امروزه بحث هویت در محافل معماری مطرح نمی شد.
    اکنون ما نیازهای خود را به نوعی دیگر تعریف می کنیم و طور دیگری نیز به این نیازها جواب می دهیم. تغییر شیوه های زندگی، ارتباطات انسانی، مناسبات شغلی، نحوه آموزش و پرورش، نحوه اسکان و خلاصه بسیاری از عملکردهای اجتماعی، فضای نویی را آفریده است و فضای نو یعنی نیازهای نو و برای پاسخ به نیازهای نو، راه حل های نو لازم است. همچنین فضای فرهنگی جهان امروز به گونه ای است که ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، تحت تاثیر آن قرار می گیریم و آینده مان را به کمک آن تعیین می کنیم. بر این اساس، عناصر معماری سنتی چگونه می توانند عامل هویت بخشی به ما در عصر حاضر باشند؟
    با توجه به آنچه گفته شد، مبانی نظری معماری باهویت لزوما نمی باید بر پایه ضرورت پیوند با تاریخ بنا شود. عدم توجه به این نکته باعث به وجود آمدن خطاها و سوءتفاهم های بی شماری در مسیر حصول به معماری باهویت شده است، سوءتفاهم هایی که می توان آنان را آفات جست وجوی هویت نامید. با این اوصاف، این سؤال مطرح می شود که مشخصه های هویت معماری ایرانی در عصر حاضر کدامند؟ به عبارت دیگر چه ویژگی هایی در یک معماری باید وجود داشته باشد تا بتوان آن را دارای هویت معماری ایرانی دانست؟ آیا در جهان یکدست شده معاصر می توان از هویت ملی یا هویت یک کشور بخصوص صحبت کرد یا اینکه دیگر بایستی هویت را به صورت یک مفهوم عام و مشترک میان تمامی فرهنگ های معماری جست وجو کرد؟



    سید رضا موسوی ::: پنج شنبه 85/9/16::: ساعت 10:0 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    همانقدر که در معماری، داشتن ایده مهم است، گذر از مرحلۀ ایده به فرم نیز اهمیت دارد. ایده‌ها، مصالح طراحی هستند و فرمها تبلور فرآیند تولید، پالایش و تلفیق ایده‌های خرد و کلان، برای رسیدن به ساختاری منسجم، در معماری، به معنی خاص آن، ساختن ایده مهمتر از ساختن بناست. اما اگرچه وجود مصالح خوب، یعنی داشتن ایده‌های مناسب و بدیع معمارانه، ضروری است، به کارگیری صحیح و خلاقانۀ ایده‌ها اساسی‌ترین بخش معماری است.
    در حالی که معماری گذشته با تلفیق، تطبیق و تکمیل ایده‌های فضایی مشخصی که فرم و مصداقهای عینی آن، نظیر هشتی و ایوان، حیاط و پنج دری، از قبل موجود بود، سر و کار داشت؛ معماری امروز، بیشتر از گذشته به جوهر معماری، فضا، فرم، نور و رنگ توجه دارد.
    طراحی معماری نیز در این شرایط از ایده‌هایی مجرد آغاز می‌شود و سپس به طرح فضای عینی زندگی، می‌انجامد. عبور از مقوله‌ای ذهنی و مجرد به پدیده‌ای عینی، لحظه‌ای جادویی است. این مسئله در آغاز طراحی که مسئله تبدیل ایده‌های اصلی و محور پروژه به ساختاری دارای شکل، مطرح است؛ بسیار حساس و تعیین کننده است. ایده‌های مکمل بعدی که تا مرحلۀ تعیین جزئیات فنی و تزئینی بنا، رفته رفته شکل می‌گیرند، این امکان را می‌یابند که از تجربۀ شکلهای حاصل شده یا از تجربیات قبلی طراحی سود ببرند.
    «تبدیل ایده به فرم، دانش و مهارت طراح را می‌طلبد. منظور از دانش، اطلاعات طراح از تکنیک‌های خلاقیت، تکنیک‌های ترکیب و مقوله‌هایی از این قبیل است که هر فردی می‌تواند از طریق مطالعه بیاموزد. مسئله مهارت، پیچیده‌تر است و به تربیت ذوق و سلیقه و کسب تدریجی توانایی در بکارگیری فرمها مربوط می‌شود.
    تبدیل ایده به فرم در طراحی معماری یک مرحلۀ خاص و محدود از زمینه‌های پژوهشی و تجربی است که بسیار وسیع‌تر و مهم‌تر از یک پروژه ـ با تمامی مسایل آن ـ است. هر نوع قاعدۀ طراحی درونی یک پروژه، که از ویژگی‌های موضوع طراحی استخراج می‌شود، هر چقدر مفید و جذاب باشد، نمی‌تواند با نگرش کلی طراح، نسبت به معماری و مسایل آن تفاوت اساسی داشته باشد و به همین دلیل قالب‌ها و قواعد فرمال خاص یک پروژه، باید همواره به صورت انتقادی و انعطاف پذیر دیده شوند. در غیر این صورت یک جزء، یعنی مسایل مربوط به یک پروژۀ خاص، ممکن است به کل، یعنی اهداف و مسایل اصلی پروژۀ معماری، خدشه وارد کند.



    سید رضا موسوی ::: سه شنبه 85/9/14::: ساعت 11:37 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    ایده، اصطلاحی است که در بحث‌های معماری زیاد به کار می‌رود و همین نکته، اهمیت آن را می‌نمایاند. در تمدن بشر، ایده، نقش بسیار مهم یا شاید بتوان گفت مهمترین نقش را ایفا کرده است. اگر به اطراف نگاهی کنیم، می‌بینیم که تمامی اشیاء زندگی ما در اصل براساس ایده‌هایی مشخص به وجود آمده‌اند.
    پوستۀ خرچنگی که لوکوربوزیه  در سال ۱۹۴۶ در یک ساحل یافته بود، به ایده‌ای برای یکی از مهمترین آثار معماری معاصر تبدیل شد: سقف کلیسای رونشان .
     در هر حال نه تنها فرمهای طبیعی، بلکه تمام پدیده‌هایی که در این جهان وجود دارند، از قبیل یک ساختمان یا حتی یک داستان و یک شعر نیز ممکن است به کاتالیزورهایی برای پرورش ایده‌ای در ذهن تبدیل شوند. نکته ی  مهم، چگونگی استخراج ایده از مقولات شناخته شده است. زیرا تبدیل مستقیم چیزهایی که کنجکاوی ما را جلب کرده‌اند، به معماری، به اندازه ساختن ساختمانی به شکل خرچنگ، مضحک است. ذهن کنجکاو، عصاره یا ویژگی مهم آن چیزهایی را که با حواس، شناخته شده است، استخراج می‌کند و سپس آن را به زبان مناسب پروژه ترجمه می‌کند. در طول زمان، معانی اولیه فراموش می‌شوند، کاربری‌ها عوض می‌شوند و آنچه باقی می‌ماند فرم است. به همین جهت، صحیح است که شکل‌گیری ایده یا تبلور آن، مسیر خود را طی کند.
    معماری پیش از آنکه یک ساختمان باشد؛ یک تفکر، یک اختراع و یک واقعۀ پیش‌بینی نشده است. اختراع معمولاً زمانی صورت می‌گیرد که به یک راه حل استثنایی نیاز باشد و کار معماری، همواره در شرایطی صورت می‌پذیرد که به لحاظ زمانی، مکانی یا موضوعی، منحصر به فرد محسوب می‌شود و بنابراین نیاز به اختراع دارد.
    کار اصلی معمار، یافتن جوهر منحصر به فرد هر پروژه و پرداختن به آن است. از این طریق، ایده تولید می‌شود و در کنار ساختمان، که راه حلی برای مسئله‌ای محدود و مشخص است، فرهنگ معماری نیز به پیش می‌رود..
    ایده ابزاری برای گفتگو و پیشنهاد راه حلی مکمل است، آن هم نه راه حلی که به صورت نقطه ضعف درآید و سرنوشتی انگل‌وار داشته باشد. اگر در گذشته تنها ابنیۀ بسیار خاص، به ایده‌های نوین دست می‌یافتند و اکثر سازندگان به استفاده از ایدۀ گذشتگان یا تکمیل تدریجی آنها می‌پرداختند، امروزه وضعیت کاملاً متفاوت است و معماری اگر صاحب ایده نباشد؛ نه تنها به لحاظ فرهنگی بی‌ارزش است، بلکه حتی به جای پرداختن به مسایل پروژه، ناچار است به دور آنها بچرخد و با شعبده بازی‌های سلیقه‌ای، مشروعیت ظاهری برای خویش کسب کند.
    «ایده» همواره ماهیتی جهانی است ولی سلیقه محلی است. به دلیل فقدان ایده است که اینقدر از نفوذ معماری جهانی به کشور نگران می‌شویم. تنها راه مقابله با تهاجم فرهنگی نیز تولید ایده‌هایی اصیل و باارزش است. معماری ما هم زمانی که دارای ایده بود، مسئله تهاجم فرهنگی را حل کرده بود. پیش بینی می‌شود که در آینده‌ای نزدیک، عمده‌ترین فعالیت بشر، تولید ایده خواهد بود و روباتها و کامپیوترها بقیۀ کارها را انجام می‌دهند. تولید ایده در حقیقت یکی از مهمترین فعالیت‌های مغز است که کامپیوتر قادر به انجام آن نیست.

    سید رضا موسوی ::: سه شنبه 85/9/14::: ساعت 11:36 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    مقدمه

    در سال های اخیر بیانیه ها و مقالات متعددی در زمینه اصول معماری سبز توسط محققان مختلف در سراسر دنیا به رشته تحریر درآمده است. اغلب این بیانیه ها با اختلاف اندک موضوعاتی را در زمینه تشویق طراحان به حفاظت از انرژی ونیز در نظر گیری ویژگی های محلی مکان و کار با کاربران ساختمان و جوامع اطراف آن تثبیت نموده اند. معماران انگلیسی، برندا و روبرت ویل در کتاب خویش با عنوان «معماری سبز: طراحی برای آینده ای آگاه از انرژی» یکی از ساده ترین و صریح ترین چارچوب ها را برای معماری سبز مطرح نموده اند. آن ها این اصول را با استفاده از مثال های مختلف از طراحی ساختمان در اروپا انگلستان و امریکا نشان داده اند. ایشان بر فراگیری از معماری بومی تأکید زیادی داشتند، معماری که در تجربه نسل های متمادی ساکن یک منطقه و اقلیم ویژه در آن نهفته است .

    اطلاعات بیشتر در مورد  اصول معماری سبز و نحوه اجرا آن در بسیاری از پایگاههای اینترنتی از جمله «موسسه آمریکایی کمیته معماران در موضوعات مختلف زیست محیطی» (www.aia.org.cote) شورای «ساختمان سازی سبز امریکا» (www.usgbc.org) و در اروپا و انگلستان «منازل پایدار » (www.sustainablehome.co.uk) نیز وجود دارد. فرآیند سبز در معماری فرآیندی کهن میباشد، برای مثال از هنگامی  که انسان های غار نشین برای اولین بار پی به این مسئله بردند که انتخاب غاری رو به جنوب از لحاظ دمای محیط بسیار مناسب تر از غاری می باشد که دهانه آن به سمت شمال است. موضوع جدید درک این مهم است که معماری سبز برای محیطهای مصنوع و انسان آفرینش بهترین فرآیند برای طراحی ساختمان هاست؛ به گونه ای که تمام منابع وارده به ساختمان، مصالح آن، سوخت یا اشیا مورد استفاده ساکنان، نیازمند پدید آوردن یک معماری پایدار هستند. بسیاری از ساختمان های موجود حداقل یکی از ویژگی های متعدد و قابل تشخیص معماری سبز را درون خویش دارند، با این حال،تنها تعداد اندکی از این بناها کل این فرآیند کامل را دارا می باشند.

    بطور کلی فرآیند سبز اینگونه مطرح می شود که تمامی موضوعات به یکدیگر وابسته بوده و در هر تصمیم گیری باید تمامی جنبه های آن مورد بررسی قرار گیرد و بدین ترتیب،ایده بررسی اصول بصورت مجزا با آن در تضاد قرار می گیرد . در مجموع اصول گوناگونی در ایجاد هر نوع سازه مطرح است که نقاط مشترک فراوانی را برای بحث دارامی باشند،

    با این حال موضوعات ارائه شده مجموعه ای از اصول مختلفی هستند که در نظر گرفتن آنها سبب ایجاد توازن و پدید آمدن معماری سبز خواهد شد .

    اصل اول : حفاظت از انرژی

    هر ساختمان باید به گونه ای طراحی و ساخته شود که نیاز آن به سوخت فسیلی به حداقل ممکن برسد .

    ضرورت پذیرفتن این اصل در عصرهای گذشته بدون هیچ شک و تردیدی با توجه به نحوه ساخت و سازها غیر قابل انکار می باشد و شاید تنها به سبب تنوع بسیار زیاد مصالح و فن آوری های جدید در دوران معاصر چنین اصلی در ساختمان ها به دست فراموشی سپرده شده است و این بار با استفاده از مصالح گوناگون ویا با ترکیب های مختلفی از آنها، ساختمان ها، محیط را با توجه به نیاز های کاربران تغییر میدهند .

    اشاره به نظریه مجتمع زیستی نیز خالی از لطف نمی باشد، که از فراهم آوردن سر پناهی برای درامان ماندن در برابر سرما و یا ایجاد فضایی خنک برای سکونت افراد سرچشمه می گیرد ، به این دلیل و همچنین وجود عوامل دیگر مردمان ساختمانهای خود را به خاطر مزایای متقابل فراوان در کنار یکدیگر بنا می کردند .

    ساختمان هایی که در تعامل با اقلیم محلی و در تلاش برای کاهش وابستگی به سوخت فسیلی ساخته می شوند ، نسبت به آپارتمانهای عادی امروزی ، حامل تجربیاتی منفرد و مجزا بوده و در نتیجه ، به عنوان تلاشهای نیمه کاره برای خلـق مــعـــماری سبــز مطــرح می شوند. بسیاری از این تجربیات نیز بیشتر حاصل کار و تلاش انفرادی بوده؛ و بنابراین روشن است به عنوان اصلی پایدار در طراحی ها و ساخت و سازهای جامعه امروز لحاظ نمی گردد.

    اصل دوم : کار با اقلیم

    ساختمان ها باید به گونه ای طراحی شوند که قادر به استفاده از اقلیم و منابع انرژی محلی باشند .

    شکل و نحوه استقرار ساختمان و محل قرار گیری فضاهای داخلی آن می توانند به گــونــه ای باشد که موجب ارتقاع سطح آسایش درون ساختمان گردد و در عین حال از طریق عایق بندی صحیح سازه ، موجبات کاهش مصرف سوخت فسیلی پدید آید. این دو فرآیند مذکور ناگزیر دارای هم پوشانی و نقاط مشترک فراوان می باشند .

    پیش از گسترش همه جانبه مصرف سوخت فسیلی ، چوب منبع اصلی انرژی به حساب می آمد که هنوز هم حدود 15 درصد از انرژی امروز را نیز تأمین می کند. هنگامی که چوب کمیاب و نایاب شد برای بسیاری از مردم امری طبیعی بود که در راستای کاهش نیاز به چوب ، برای تولید گرما از گرمای خورشید کمک بگیرند . شهرهای یونانی همچون «پیرنه» مکان شهر را به گونه ای تغییر دادند که از ورود سیل به شهر جلوگیری شود ، و شبکه ای مستطیل شکل با خیابانهای شرقی ـ غربی  را احداث نمودند که به ساختمان ها اجازه جهت گیری به سمت جنوب و استفاده از نور مطلوب خورشید را می داد.

    رومی ها نیز پیروی از اصول طراحی خورشیدی را با آموختن از تجربیات یونان ادامه دادند ؛ اما آنها پنجره های شفاف که  اختراع قرن اول پس از میلاد بود را نیز برای افزایش گرمای بدست آمده بکار گرفتند، با افزایش کمبود چوب به عنوان سوخت ، استفاده از نمای رو به جنوب در ساخت منازل ثروتــمـنـدان و هـمـچنین حمامهای  عـمومی شهـر نیز مـتـداول شــد .

    سنت طراحی با توجه به اقـلـیـم بـرای ایجاد آسایش درون ساختمان به قوانین گرمایش محدود نمی شد بلکه در بسیاری از اقـلـیــم ها معماران ملزم به طـراحـی فـضایی خنک برای پدید آوردن شرایطی مطلوب در داخل ساختمان بود . راه حل معــمول درعـصـر حاضر ، یعنی استفاده از سیستم های تهویه مطبوع هوا ، تنها فرآیندی ناکار آمد در تقابل با اقلیم به شمار می رود و در عین حال همراه با مصرف زیاد انرژی می باشد ، که حتی به هنگام ارزانی و فراوانی انرژی به دلیل آلودگی حاصل از آن امری اشتباه بشمار می آید.

    اصول سوم : کاهش استفاده از منابع جدید

    هر ساختمان باید به گونه ای طراحی شود که استفاده از منابع جدید را به حداقل برساند و   در پایان عمر مفید خود ، منبعی برای ایجاد سازه های دیگر بوجود بیاورد .

    گر چه جهت گیری این اصل ، همچون سایر اصول اشاره شده به سوی ساختمانهای جدید است ، ولی باید یادآور شد که اغلب منابع موجود در جهان در محیط مصنوع فعلی بکارگرفته شده اند و ترمیم و ارتقاء وضعیت ساختمانهای فعلی برای کاهش  اثرات زیست محیطی ، امری است که از اهمیتی برابر با خلق سازه های جدید برخوردار است . این نکته را نیز باید مورد  توجه قرار داد که تعداد منابع کافی برای خلق محیط های مصنوع در جهان وجود ندارند که بتوان برای بازسازی هر نسل از ساختمان ها، مقداری جدید از آنها را مورد استفاده قرار داد .

    این استفاده مجدد میتواند در مسیر استفاده از مصالح بازیافت شده  یا فضاهای بازیافت شده شکل بگیرد، بازیافت ساختمان ها و عناصر درون آنها بخشی از تاریخ معماری است . صومعه سانتا الباس که در سالهای 1077 و 1115 میلادی بازسازی گردیده ، از آجرهای خرابه های یک ساختمان رومی در نزدیکی خود استفاده نمود. چارچوب های چوبی که در قرون وسطی به کار گرفته شدند ،قطعاتی چوبی بودند که بریده و در کارگاه نجاری به یکدیگر وصل شده و کد گذاری می شدند و آنگاه از هم جدا شده و به ساختمان ها انتقال داده می شدند. استفاده از این روش بدین معنی بود که در صورت لزوم می توان بخشهایی از ساختمان قرون وسطایی را جا به جا نموده ؛ حتی امروزه نیز می توان آنها را به مکانی دیگر منتقل کرد . گاهی اوقات کل سازه  ساختمان به منظور بنا کردن ساختمانی جدید جابجا می گردید. برای مثال در هنگام ساخت موزه ویکتوریا و آلبرت در لندن،  به ساختمان قبلی موجود در سایت دیگر نیازی  نبود و در سال 1865 پیشنهاد واگذاری این ساختمان فلزی به مسئولان محلی شمال ، شرق و جنوب لندن با هدف برپایی یک موزه محلی در مکانی جدید ارائه گردید. مسئولان شرق لندن این پیشنهاد را پذیرفتند و ساختمان این موزه محلی در 1872 تکمیل گردید که امروزه این مکان به موزه کودکان بدل گردیده است.

    در اغلب مواردی که دسترسی به منابع جدید به حداقل می رسد روش هایی کشف می شوند که با آن ها می توان ساختمان هایی که برای یک منظور ساخته شده اند برای مقاصد دیگر استفاده شوند، با این حال بعضی تغییرات ضروری می توانند باعث تغییر شکل اصلی سازه یا ساختمان شود. این موضوع برای کسانی که علاقمند به حفاظت و نگهداری دائمی از ساختمان ها هستند یک فاجعه به حساب می آید و این سوال در ذهن نقش می بندد که آیا یک ساختمان به این علت که زمانی دارای کاربری ارزشمندی بوده است باید همواره بدون تغییر باقی بماند یا باید برای حفظ بازدهی و کارایی تغییرات الزامی را در آن انجام داد؟ یک فرآیند سبز ممکن است در بررسی این موضوع قضاوت را تنها براساس منابع موجود ممکن بداند. اگر منابع مورد نیاز برای تغییر یک ساختمان کمتر از منابع مورد نیاز برای تخریب و بازسازی آن باشد باید از این تغییرات استقبال نمود. با این وجود این موضوع باعث عدم احترام و بزرگداشت اهمیت تاریخی سازه نمی شود. به علاوه ممکن است این سازه ها دارای ارزش دیگری نیز باشند که توجه به آن ها الزامی است. این مشکلات در تغییر ساختمان های موجود به منظور آماده ساختن آن ها برای هماهنگی با نیازهای جدید بخصوص در مورد بهبود وضعیت ساختمان از لحاظ عملکرد و کارایی که ممکن است به تغییر ظاهر آن منجر شود با تناقض و تضادهای بیشتری آشکار می شود. تغییر در بعضی از ساختمان های قدیمی برای کاربردی های جدید می تواند هزینه ها و مشکلات خاصی را با خود همراه داشته باشد. با این حال مزایای حاصل از استفاده مجدد از این ساختمان های بزرگ در کنار یکدیگر و درون یک محیط شهری می تواند بر این مشکلات و هزینه ها غلبه نماید. نوسازی ساختمان ها ی موجود در شهرهای بزرگ و کوچک همچنین می تواند موجب حفاظت از منابع مورد استفاده جهت تخریب و بازسازی ساختمان و بدین ترتیب جلوگیری از تخریب جامعه شود.

    اصل چهارم : احترام به کاربران

    معماری سبز به تمامی افرادی که از ساختمان استفاده می کنند احترام می گذارد.

    به نظر می رسد که این اصل ارتباط اندکی با آلودگی ناشی از تغییرات اقلیم جهانی و تخریب لایه ازن داشته باشد . اما فرآیند سبز از معماری که شامل احترام برای تمامی منابع مشترک در ساخت یک ساختمان کامل هستند انسان را از این مجموعه خارج نمی نماید. تمام ساختمان ها توسط انسان ها ساخته می شوند اما در بعضی از سازه ها حقیقت حضور انسان محترم شمرده می شود، در حالی که در برخی دیگر تلاش برای رد ابعاد انسانی در فرآیند ساخت مشاهده می شود.

     در ژاپن تعدادی روبوت نقش انسان را در ایجاد و طراحی ساختمان ها بر عهده گرفته اند، اما برای یک روبوت کارآیی مؤثر در مورد پروژه ، شامل اجرای یک وظـیـفـه خـاص مــی باشد که می تواند آن را به دفعات تکرار کرد. اما در مقیاسی متفاوت یک انسان به عنوان معمار همچنان می تواند بر مهارت خود بر انجام تعداد بسیاری از کارهای نامرتبط اعتماد کند.

    احترام بیشتر به نیازهای انسانی و نیروی کار، می تواند در دو مسیر مجزا مورد تجربه قرار گیرد. برای یک ساختمان ساز حرفه ای توجه به این نکـته ضرورت دارد که ایمنی و سلامت مصالح و فرآیند های شکل دهنده ساختمان به همان میزان که برای کارگران و یا استفاده کنندگان آن مهم است برای کل جامعه بشری نیز از اهـمـیت بـســزایی بـرخوردار می باشد. معماران به تدریج از وجود سم های مختلف در سایت های ساختمانی آگاه شده اند و به تازگی استفاده از مواد عایـق دارای انواع CFC  و یا استفاده از سایر مصالح خطرناک در ساختمان ممنوع شده است.

    شکل دیگر مشارکت انسانی که نیازمند توجه است، اشتراک و دخالت مثبت کاربران در فرآیند طراحی و ساخت است، که چنانچه به طور موثر بکار گرفته نشود یک منبع کارا و مفید به هدر رفته است. تعداد زیادی از ساختمان ها از این انرژی بهره برده اند و نتایج حاصل از آن نیز موجب رضایت در خلـق ساختمان های بزرگ شده است.

    اصل پنجم : احترام به سایت

    هر ساختمان باید زمین را به گونه ای آرام و سبک لمس کند.

    معمار استرالیایی گلن مورکات این جمله عجیب را بیان می کند که: ساختمان باید زمین را به گونه ای آرام و سبک لمس  کند. این گفته یک ویژگی از تعامل میان ساختمان و سایت آن را در خود دارد که برای فرآیند سبز امری ضروری است و البته دارای ویژگی های گسترده تری نیز می باشد. ساختمانی که انرژی را حریصانه مصرف می کند آلودگی تولید می کند و با مصرف کنندگان و کاربران خویش بیگانه است در نتیجه هرگز زمین را به گونه ای آرام و سبک لمس نمی کند.

    تفسیری صریح تر از این گفته چنین است که نـمی توان هر ساختمان را از درون سایت ساخته شده در آن خارج نمود و شرایط قبل از ایجاد ساختمان را دوباره در سایت احیا کرد. این نوع ارتباط با سایت در سکونتگاههای سنتی اعراب بادیه نشین دیده می شود؛ سبکی و آرامش موجود در میان آن ها در لمس زمین فقط در جابجایی خانه ایشان نهفته نبود، بلکه شامل مصالح مورد استفاده ایشان و دارایی هایی که با خود حمل می کردند نیز می گردید. سیاه چادر اعراب بادیه نشین از پشم بزها ، گوسفندان و شتران ایشان تولید  می شد، هنگامی که این چادر ها برپا می گردید با ایجاد سطح مقطع بسیار کارا از لحاظ ایرودینامیکی از تخریب آن در بادهای شدید جلوگیری می شد؛ چادر با طنابهای بلند در جای خود نگهداری و تیرهای چوبی بسیار اندکی در آن بکار گرفته می شد چرا که چوب در صحرا منبعی بسیار کمیاب بحساب می آمد.

    در حالی که در جوامع شهری، زندگی بومی و سنتی خود را برای یکجا نشینی ترک کرده اند و معماران وارد عرصه طراحی شده اند، هنوز نیز برای ایجاد نمایشگاههای مختلف و دیگر فعالیت های فرهنگی نیازی مستمر به سازه های موقت وجود دارد. این قبیل سازه ها اغلب، شکل چادر بادیه نشینان را بخود می گیرد . طراحی صورت گرفته توسط معماران هلندی برای فستیوال 86 در سونسبیک ، این سازه برای حفاظت از مجسمه های شکستنی واقع در خارج ساختمان طراحی شده بود و به علاوه بادی به گونه ای طراحی می شد که به چشم نیاید. دراین سازه از چهارنوع مصالح یعنی بتن پیش ساخته برای پی ها ، شیشه های شفاف برای دیوارها و سقف فولاد برای خرپاها و اتصالات و سیلیکون رزینی برای اتصال صفحات شیشه به یکدیگر استفاده شد. باله های شیشه ای نیز به دیوارهای شیشه ای چسبانده شده بودند تا صلبیت بیشتری را ایجاد کند و همچنین مکانی را برای اتصال خرپاهای فلزی سبک حامل سقف شیشه ای فراهم نماید. کف ساختمان زمین عادی بود و برای جلوگیری از گل شدن فقط با چوب پوشانده شده بود. پس از پایان فستیوال این ساختمان دوباره از یکدیگر جدا گردید و پی آن نیز از محل خارج و خاک برداشته شده به جای خود بازگردانیده شد؛ بدین ترتیب زمین سایت بدون هیچ تغییری به وضعیت پیش از برگزاری فستیوال بازگشت. این ساختمان را می توان برای استفاده در هر نمایشگاه یا فستیوال دیگر به کار گرفت و یا اعضای آن را می توان درهر سازه دیگر مورد استفاده قرار داد.

    اصل ششم: کل گرایی

    تمامی اصول سبز، نیازمند مشارکت در روندی کل گرا برای ساخت محیط مصنوع هستند.

    یافتن ساختمان هایی که تمام اصول معماری سبز را خود داشته باشند کار ساده ای نیست. چرا که معماری سبز هنوز بطور کامل شناخته نشده است. یک معماری سبز باید بیش از یک ساختمان منفرد قطعه خود را شامل شود و باید شامل یک شکل پایدار از محیط شهری باشد. شهر، موجودی فراتر از مجموعه ساختمان هاست؛ در حقیقت آن را می توان بصورت مجموعه ای از سامانه های در حال تعامل دید – سامانه هایی برای زیستن و تفریح – که بصورت شکل های ساخته شده دارای کالبد می باشند و با نگاهـی دقـیـق بـه ایـن سامانه ها اســت کـــه مـی تـوانیـــم چهــــره شهـــر آیــنده را تـرسـیـم نـمایـیـم.



    سید رضا موسوی ::: سه شنبه 85/9/14::: ساعت 11:15 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    مقدمه :

    معماری سنتی ایران دارای مفاهیم و معانی خاص به خود است . به گونه ای که اینجانب معتقد می باشم حتی کوچکترین جزء شکل دهنده ، در یک اثر معماری دارای مفهوم و معنی خاص به خود است . از اینجا بود که تصمیم گرفتم معانی را در معماری ایرانی درک نمایم . زیرا به نظر بنده دلیل ضعف ما در سده های اخیر ، معلولی بوده ناشی از فراموشی مفاهیم ، معانی و هر آنچه که گذشتگان ما برای ما به ارث نهاده اند . و در نهایت استفادۀ فکر نشده و لجام گسیخته از فرهنگ معماری غربی .

    در راه شناخت معماری کتب زیادی را مورد مطالعه قرار داده ام . ولی بی شک آثار استاد دکتر محد منصور فلامکی بیش از سایر کتب چراغ راه من در شناخت مفاهیم و معانی در معماری بوده است . در نظر ایشان ژرف نگری در ادبیات ایران پایۀ درک مفاهیم و معانی در معماری ایران است . بنابراین در توضیح بعضی از بخشها وهمچنین برخی از تعاریف ، عیناً از متن کتابهای استاد استفاده شده است . زیرا می توان این تعاریف را به عنوان یک سند معتبر به حساب آورد و نیز با بضاعت کمی که دارم نتوانستم کلامی رساتر و گویا تر از آن را پیدا کنم .

    متن پیش روی شما که در قالب تحقیقی برای درس انسان ، طبیعت و معماری آماده شده است ، قصد دارد به رابطه میان ادبیات و معماری پرداخته تا از این میان تفاوتها ، شباهتها و تأثیرات این دو بر یکدیگر را استخراج نماید . برای این منظور متن به چند بخش کلی تقسیم شده است . بخش اول به شباهتها و روابط محسوس میان این دو می پردازد و در پایان با یک نتیجه گیری زمینه را برای آغاز مطالعه و تحقیق در بخش دوم که روابط معنایی این دو را مورد بررسی قرار خواهد داد فراهم می سازد . به فراخور نتایج به دست آمده در بخش دوم بخشهای بعدی نیز مورد توجه قرار خواهند گرفت .

    در پایان لازم است از تمام کسانی که بنده را در راستای پیدا کردن مسیر این تحقیق یاری نمودند علی الخصوص استاد عزیزم جناب آقای مهندس نقی زاده که با صبر و حوصله خود زمینه انجام این کار را فراهم آوردند ، همینطور دوستان عزیز و فرهیخته ام آقایان مهدی شریفی ، روح الله دره شیری و امیر نام آور که حق استادی بر گردن بنده دارند و در این روند ، ضعفهایم را در درک مفاهیم ادبی جبران نموده اند و در بسیاری از موراد با راهنماییهای خود مسیر را برایم مشخص نموده اند . همچنین اساتید عزیزم آقایان ثبوتی و ناصر المعمار نیز تشکر و قدر دانی نمایم و امیدوارم در ادامه کار نیز از راهنماییهای این عزیزان بهره مند گردم .


    ( 1 ) بخش اول :


    شباهتهای محسوس

    ( 1 . 1 ) گفتار اول :


    فضا


    فضا چیست ؟

    درشعر و معماری چه تعریفی دارد ؟

    چه روابطی را می توان بین فضای شعر و معماری بر قرار نمود ؟


    ( 1 . 1 . 1 ) پیش در آمد :

    تعریف ما از فضا چیست ؟ آیا فضا جایی نیست که در آن زندگی می کنیم یا جایی که در خیال خود می پرورانیم ؟

    فضا خیال و خیال فضا است . هر چیزی که انسان به آن فکر می کند و یا در خیال خود می پروراند دارای فضایی است . فضا وجود مادی ندارد ولی این قابلیت را دارد که در وجود خود عناصری مادی و یا معنوی را جای دهد . انسان تنها زمانی قادر است حالتی خاص، مثلاً ناراحتی یا خوشحالی را به فردی دیگر منتقل نماید که فضایی غمگین یا شاد ایجاد کرده باشد و این فضا نیز توسط دیگران قابل درک باشد .

    باید نکته ای را در اینجا ذکر نمود : « فضا جایی نیست که اشیاء در آن حضور پیدا می کنند بلکه وسیله ای است که به واسطۀ ذات خود زمینه حضور اشیاء را در خود فراهم می سازد . » برای درک این مفهوم کافی است به این نکته توجه داشته باشیم که فضا عنصری غیر مادی است ولی دارای ذاتی خاص ، که می تواند اشیاء را در خود جای دهد . یا می توان به این صورت گفت که این اشیاء نیستند که فضایی را شکل می دهند ، بلکه این ذات فضاست که اشیائی خاص را در خود جای می دهد و به آنها شکل و شمایلی خاص می بخشد .

    حال می خواهیم از تعاریف و توضیحات فوق استفاده نماییم و به تعریفی از فضا در شعر و معماری برسیم تا بتوانیم از پس آن شباهتها و تفاوتهای این دو را بررسی کنیم .


    ( 2 . 1 . 1 ) شعر و فضای آن :

    در پیش در آمد این گفتار ذکر کردیم می توان فضا رابه عنوان وسیله ای در نظر گرفت تا انسانها از طریق آن عواطف ، احساسات ، تفکرات و ا ندیشه های خود را به دیگران منتقل نمایند . تا انسانی نتواند فضای ذهن خود را که در قالب تفکر یا احساسی خاص به وجود آمده است به تصویر بکشد هیچ فرد دیگری نمی تواند آن را درک نماید . تمامی هنرها وجود خود را از طریق ایجاد فضا به دست آورده اند . فضایی که هنرمندی با نگرشی خاص نسبت به دنیای پیرامون خود آن را خلق کرده است .

    شاعر کیست و شعر چیست ؟ شاعر هم فردی مثل سایر انسانهاست . او در زندگی خود به نگرشی خاص می رسد . او می خواهد سایرین را از این نگرش آگاه کند بنابران نیاز دارد تا فضایی را ایجاد نماید .

    شعر ، فضای اوست . و شعر در خود کلماتی منظوم ، دارای وزن و ریتم را جای داده است .

    ****

    فرو داشت دست از کمربند اوی

    تهمتن چنان خیره مانده بدوی

    دو شیر اوژن از جنگ سیر آمدند

    تبه گشته و خسته و دیر آمدند

    دگر باره سهراب گرز گران

    ز زین برکشید بیفشرد ران

    بزد گرز و آورد کتفش به درد

    بپیچید و درد از دلیری بخورد

    بخندید سهراب گفت ای سوار

    بزخم دلیران نهی پایدار

    ****

    شعری که در بالا آورده شد گوشه ای از نبرد رستم و سهراب در شاهنامه فردوسی بود . هدف فردوسی ایجاد فضایی بوده که نحوۀ نبرد این دو را به تصویر بکشد . فضایی که او در خیالش به آن شکل داده به گونه ای بسیار زیبا در شعرش به تصویر در آمده است . کلمات در شعر او به واسطه فضایی که در ذهن او بوده است به این شکل آمده اند . و این دقیقاً همان نکته ای است که در پیش درآمد این گفتار ذکر کردیم . این کلمات نیستند که فضای شعر فردوسی را بوجود آورده اند بلکه این فضای شعر اوست که کلماتی اینچنین را طلب می کند .

    تمامی شعرا شعر می گویند و نگرش خاص خود را از طریق فضای شعر خود به دیگران منتقل می نمایند . و چون انسانها دارای قالبهای فکری مختلف می باشند هر کدام نگرشی خاص به خود را دارند . نتیجۀ این امر ایجاد زبانهای گوناگون در شعر است که هر کدام تنها مختص به یک فرد می باشد و به راحتی می توان آنها را از هم تمیز داد.

    به نام خداوند جان و خرد

    کزین برتر اندیشه بر نگذرد

    ****

    بشنو از نی چون حکایت می کند

    و ز جدایی ها شکایت می کند

    ****

    الا یا ایها الساقی ادر کأساً و ناولها

    که عشق آسان نمود اول ولی افتاده مشکلها

    ****

    اهل کاشانم .

    روزگارم بد نیست .

    تکه نانی دارم ، خرده هوشی ، سر سوزن ذوقی .

    ****

    در مورد شعر هر شاعر می توان گفت ، فضایی خاص به خود را برای مخاطب پدید می آورد . فضایی که زمینه بروزش را در ذهن مخاطب و به شکل خیالی در خاطر وی به دست می آورد . در اصل فضای شاعر به شکل خیال برای مخاطب قابل درک است و مخاطب نمی تواند آن را به صورت بصری درک کند .

    البته درک فضای مورد نظر تمامی شعرا به راحتی برای تمامی افراد میسر نیست . زیرا همانطور که ذکر شد فضای شاعر به شکل خیال در ذهن مخاطب بروز می کند . و مخاطبی که شعری را می خواند دارای سطحی خاص از اطلاعات و دانش می باشد ، در اینجا این احتمال وجود دارد خیال وارد شده در مخاطب سطحی یا عمقی باشد ، که در هر صورت ممکن است با فضای مورد نظر شاعر در شعرش تفاوت داشته باشد .

    ****

    آنکس که به دست جام دارد

    سلطانی جم مدام دارد

    آبی که خضر حیات از او یافت

    در میکده جو که جام دارد

    ****


    ( 3 . 1 . 1 ) فضا در معماری :

    فضای معماری نیز به وجود آمده است ؛ تا علایقی خاص ، احساساتی ناب و تفکری برتر را به تصویر بکشد . فضای معماری فضایی کالبدی است که به صورت بصری قابل درک می باشد . گرچه همیشه این امکان وجود دارد یا شاید هدف برخی از فضاها در معماری اینچنین بوده است ؛ که فکر را به سویی خاص و به فضای خیالی دیگری معطوف نمایند . نظیر آنچه که در باغ ایرانی مشاهده می کنیم که هدف آن فرار از فشارها و روزمرگیها و سوق دادن فرد به سوی زیبایی های طبیعت و در نهایت به تصویر کشیدن بهشت بوده است .

    معماری یعنی خلق و ساماندهی فضاها ، فضاهایی که ممکن است هر کدام القا کننده حالتی خاص در مخاطب خود باشند . منتهی مسئله ای که در مورد درک از فضاهای معماری مهم می نماید این نکته می باشد که بیشترین درک از فضای معماری به وسیله چشم صورت می گیرد البته نقش سایر حواس هم در درک برخی از فضاها اهمیت دارد .

    معمار یک بنا ایده ای خاص را در سر می پروراند و برای اینکه بتواند این ایده را به تصویر بکشد نیاز به خلق فضا دارد . و این فضای اوست که تعیین می کند کدام دیوار از چه نوع مصالحی و به چه رنگی در کجای فضای او ظاهر شود . شاید خیلی از مردم به غلط این برداشت را داشته باشند فضای معماری را دیوار ها ، ستونها و سقفهایی که محصورش کرده اند به وجود آورده است . در صورتی که این برداشت نسبت به فضای معماری کاملاً غلط می باشد چون همانطور که در پیش درآمد ذکر شد این ماهیت فضاست که تعیین می کند کدامین عنصر در کجا قرار گیرد .

    معمار می خواهد فضایی خاص را با هدفی خاص خلق کند ؛ مثلا در مساجد ، او فضایی را شکل می دهد که احساس تقدس ، توحید و هرآنچه که انسان را به خالق خود نزدیک تر می کند در ذهن مخاطب رسوخ کند . نظیر مسجد شیخ لطف الله درمیدان نقش جهان اصفهان که حتی فردی مسیحی نیز آنجا احساس تقدس و سبکی روح می کند و این امر به دلیل فضای خاص خلق شده در آن مسجد است .

    آنچه که می توان در مورد فضای معماری به اختصار بیان نمود به شرح زیر می باشد :

    - فضای معماری فضایی کالبدی است و از طریق بصری درک می شود

    - فضای معماری هدفی خاص را دنبال می کند که القاء هدف آن در تمام افراد جامعه و در سطوح فکری مختلف تقریباً یکسان می باشد . ( نظیر مسجد شیخ لطف الله )


    - فضای معماری فضایی است که در دل خود عناصری مادی را جای داده است .

    - فضای معماری دارای روح است و در ذهن انسان رسوخ می کند و خیالاتی خاص را پدید می آورد .


    ( 4 . 1 . 1 ) دیباچه :

    فرازهای پیشین گوشه ای بود از آنچه که شعر و معماری خود را به وسیله آن معرفی می نمایند و آن چیزی جز فضا نیست ؛ چون همانطور که ذکر شد هر تفکر ، خیال و اندیشه ای برای اینکه خود را معرفی نماید نیاز به خلق فضا دارد و این اولین تشابه معماری و شعر است . البته فضایی که شعر خلق می کند با فضای معماری تفاوت دارد زیرا فضای معماری فضایی مادی است و لی فضای شعر فضایی معنوی می باشد که در خیال شکل می گیرد .

    فضای شعر تنها زمانی قابل درک است که فردی شعری را بخواند و این امر به فرد بستگی دارد ، یعنی فرد آزاد است که شعری را بخواند یا نخواند . ولی همین فرد هنگامی که از خیابان یا کوچه ای عبور می کند بناهای مختلفی را می بیند ؛ که هریک باهم و در تقابل بایکدیگر نیز فضاهایی را ایجاد نموده اند . در اصل فرد خواسته یا ناخواسته ناچار به درک فضاهایی است که توسط معماران به وجود آمده است . و لی در مورد شعر این طور نیست او تنها زمانی فضای یک شاعر را درک می کند که خود بخواهد و اشعار او را بخواند .

    شعری که شاعر می گوید ممکن است دو پهلو باشد و معانی مختلفی از آن درک شود . این مسئله مستقیماً به سطح فکری و اندیشه ای مخاطب مربوط می شود که در سطح آگاهیهای خود چه برداشتی از شعر شاعری خاص دارد . ولی در معماری به این شکل نیست درک از فضاها در غالب موارد بین تمامی سطوح فکری و اندیشه ای فقط یکی می باشد . نظیر احساس سبکی که در مسجد شیخ لطف الله برای هر ناظری پیش می آید .

    آنچه که در این گفتار ذکر شد هدفی خاص را دنبال می کند . حال که ما می دانیم تمامی هنرها و از آن میان شعر و معماری وجود خود را مدیون خلق و درک فضا هستند ؛ و خلق و درک هر فصا نیازمند ابزارهایی خاص به خود است بنابراین گفتار های بعدی حول رابطه ها و تشابهات ادبیات و معماری در این زمینه خواهد بود .



    سید رضا موسوی ::: سه شنبه 85/9/14::: ساعت 11:14 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 3
    بازدید دیروز: 1
    کل بازدید :45904

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<
    سید رضا موسوی - انجمن علمی معماری آموزشکده سما  بیرجند
    مدیر وبلاگ : آموزشکده سما بیرجند[16]
    نویسندگان وبلاگ :
    سید رضا موسوی[12]
    حسین احمدی[0]
    نوید آقاسی زاده[0]
    داوود فروندی[0]
    رویا روبیاتی[0]


    >>لوگوی وبلاگ من<<
    سید رضا موسوی - انجمن علمی معماری آموزشکده سما  بیرجند

    >>آرشیو شده ها<<

    >>جستجو در وبلاگ<<
    جستجو:

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<